اشعار عیدزاده

متن مرتبط با «عمر» در سایت اشعار عیدزاده نوشته شده است

گذر عمر

  • از کجـا آمده ایـــم و بــه کجــا در راهیـــم ما کـه از حـال زمـان و پس از آن آگـاهیـــم   این همه جنگ و جدال و زد و خوردش از چیست ما چـــرا این همه از درک خـــدا بیراهیــــم   گاه به میل خوش و نیک رغبت و سوا داریــم گاه به میل بد و شوم بیخبر و خودخواهیـــم   آن خداونـد بـزرگ، خوب و بـد و داد، نشــان ما ز اینجــا همه آمیختــه ی هــــر گناهیـــم   همـه از نـام خدا،مـذهب خــود لب بـه سخـن  پس چـرا روی زمین منحــرف و گمـــراهیـــم   گاهی از جهل و یا بیعملی نیست ز اطراف خبـر گاهی از روی غرور،در حــد یک پادشاهیـــم   گه از آن عقل و یا منطق خود بــی خبریـــم ناگه از کار بـد خــود ز لب پرتگاهیــــــم ,گذر,عمر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها